امروز جمعه , 18 آبان 1403
پاسخگویی شبانه روز (حتی ایام تعطیل)
دانلود تحقیق درمورد روانكاوي به عنوان روشي براي درمان
با دانلود تحقیق در مورد روانكاوي به عنوان روشي براي درمان در خدمت شما عزیزان هستیم.این تحقیق روانكاوي به عنوان روشي براي درمان را با فرمت word و قابل ویرایش و با قیمت بسیار مناسب برای شما قرار دادیم.جهت دانلود تحقیق روانكاوي به عنوان روشي براي درمان ادامه مطالب را بخوانید.
نام فایل:تحقیق در مورد روانكاوي به عنوان روشي براي درمان
فرمت فایل:word و قابل ویرایش
تعداد صفحات فایل:41 صفحه
قسمتی از فایل:
«تنها معياري كه حقيقت را به وسيلة آن ميتوان ارزيابي كرد، نتايج عملي حاصل از آن است».
«مائوتسه تونگ[1]»
افراد غيرحرفهاي روانكاوي را بيشتر به عنوان روشي براي درمان اختلالهاي رواني، روانرنجوري و احتمالاً روانپريشي به شمار ميآورند. مسلم است كه فرويد براي نخستين بار نظريه و روشهاي روانكاوي را براي درمان بيماران رواني مطرح و ادعاهاي بسياري را در مورد اين روشها بيان كرده است. نخستين ادعا اين است كه روانكاوي ميتواند ناراحتيهاي بيماران رواني را درمان كند؛ و دومين ادعا اين است كه فقط روانكاوي ميتواند اين كار را انجام دهد. نظرية او دربارة روانرنجوريها و روانپريشيها اساساً تأكيد دارد كه شكايتهايي كه بيمار نزد روانپزشك يا روانشناس بيان ميكند، صرفاً نشانههاي برخي از بيماريهاي بنيادي و عميقتر هستند و تا اين بيماريها درمان نشوند، اميدي براي بهبود بيمار وجود نخواهد داشت، و چنانچه تلاش كنيم تا اين نشانهها را رفع كنيم، دوباره عود خواهند كرد و يا نشانههاي ديگر جانشين آنها خواهند شد؛ براي مثال، نشانة ديگري كه در حد نشانة پيشين و يا حتي شديدتر از آن است ظاهر ميشود. پس رويگرداني فرويد از آنچه وي آنها را «درمانهاي سمپتوماتيك»[2] (يا نشانگر) مينامد، از اين امر ريشه ميگيرد و جانشينان جديد او نيز بر اين عقيده اصرار ميورزند.
به باور فرويد، «اختلالي» كه در پس نشانههاي ظاهري قرار دارد به سركوبي افكار و احساسهايي مربوط ميشود كه با اخلاق و نگرش هشيار بيمار در تعارض هستند و نشانههاي بيماري بيانگر اين افكار و اميال سركوفته و ناهشيارند. از ديدگاه فرويد تنها راه درمان آن است كه بيمار به بينش» برسد، و اين كار به كمك تعبير رؤياها، لغزشهاي اتفاقي در گفتار، فراموشيهاي لحظهاي در حافظه و اعمال نامناسب امكانپذير است. فرويد عقيده داشت كه همة اين پديدهها به وسيلة موضوعهاي سركوب شدهاي ايجاد ميشوند كه خاستگاه آنها قابل پيگيري است و به محض «بينش» يافتن نسبت به آنها نشانههاي بيماري ناپديد ميشوند و بيمار درمان خواهد شد. البته معناي واژة «بينش» از ديدگاه فرويد نه تنها شامل توافق شناختي با درمانگر است بلكه پذيرش هيجاني پيوند علت و معلولي را نيز دربرميگيرد. فرويد معتقد بود كه ممكن است برخي از روشهاي درمان براي مدتي بدون رسيدن به چنين بينشي، در ناپديد كردن بيماري موفق باشند، ولي بيماري باقي خواهد ماند.
اين الگو كه از ديدگاه پزشكي نسبت به بيماريها گرفته شده، در نظر پزشكان بسيار گيرا است، زيرا هميشه به آنان گفته شده است كه نبايد تب را به طور مستقيم درمان كرد، چرا كه تب تنها يك نشانه است. كاري كه بايد انجام شود آن است كه بيماري ايجادكنندة تب را درمان كنيم، زيرا وقتي خود بيماري از ميان رفت، تب نيز قطع خواهد شد. البته در پزشكي عمومي نيز قايل شدن تمايز ميان بيماري و نشانة بيماري همواره روشن نيست، براي مثال، آيا پاي شكسته يك بيماري است يا نشانة آن است؟ فرويد و پيروانش هيچگاه دربارة كاربردپذيري الگوي پزشكي براي اختلالهاي رواني ترديد به خود راه ندادهاند ولي همانطور كه خواهيم ديد، ديدگاه آنان به طور قطع درست نيست و ديدگاههاي ديگري در برابر آن مطرح شدهاند.